جدول جو
جدول جو

معنی زشت گوی - جستجوی لغت در جدول جو

زشت گوی(رِ تَ / تِ)
فحش گوی. (آنندراج). گستاخ در تکلم. (ناظم الاطباء). فحاش. مفحش. بدزبان. پلیدزبان. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). بدگوی. زشت گفتار:
گر او از پی دین شود زشت گوی
تو از بی خرد هوشمندی مجوی.
فردوسی.
نه از جور مردم رهد زشت روی
نه شاهد ز نامردم زشت گوی.
سعدی (بوستان).
رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
بدرویی، بدگلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت گوش
تصویر هشت گوش
کثیرالاضلای که دارای هشت ضلع باشد، مثمن، دارای هشت زاویه مثلاً ساختمان هشت گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت گو
تصویر زشت گو
بدگو، بدزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زشت خویی
تصویر زشت خویی
بدخویی، بدخلقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت گلی
تصویر پشت گلی
چیزی که به رنگ پشت برگ گل سرخ باشد، سرخ کم رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(زِ)
زشت رو. بدروی. بدشکل. (از ناظم الاطباء). آنکه دارای چهرۀ زشت باشد. زشت صورت. (از فرهنگ فارسی معین). قمهد. دمامه. طنفس. مشوّه. دمیم. زکازک. (منتهی الارب) :
بدو گفت سیندخت کای زشت روی
سخن بشنو و پاسخش را بگوی.
فردوسی.
زآنکه با زشت روی دیبه و خز
گرچه خوبست خوب ننماید.
ناصرخسرو.
برآشفته شد شاه از آن زشت روی
چو تیغ از تنش سر برآورد موی.
نظامی.
فقیهی دختری داشت به غایت زشت روی.
(گلستان).
نه از جور مردم رهد زشت روی
نه شاهد ز نامردم زشتگوی.
سعدی (بوستان).
دختری زشت روی و بدخو داشت
کز همه چیز جامه نیکو داشت.
سعدی.
گر تو را حق آفریده زشت رو
تو مشو هم زشت رو هم زشت خو.
مولوی.
رجوع به مادۀ بعد، زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت قوی
تصویر پشت قوی
نیرومند شده مستظهر
فرهنگ لغت هوشیار
صورتی پر رنگ قرمز کم رنگ سرخ روشن آلا آل، کرمی است در آمریکا و مصر و هندوستان که بر زراعت پنبه خسارت وارد میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
دارای هشت زاویه مثمن، کثیرالاضلاعی که دارای هشت ضلع وزاویه باشد، مثمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت گو
تصویر زشت گو
بد زبان، بدگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
قباحت منظر بدگلی مقابل خوشگلی و وجاهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت گلی
تصویر پشت گلی
((~.گُ))
صورتی پررنگ، قرمز کم رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت گوی
تصویر هفت گوی
هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
Nastiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
méchanceté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
ความชั่วร้าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
keburukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
uovu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
çirkinlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
못됨
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
不快
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
רשעות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
بدصورتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
злість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
क्रूरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
gemeenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
maldad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
cattiveria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
maldade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
邪恶
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
złość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
Gemeinheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
злость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زشت رویی
تصویر زشت رویی
দুষ্টতা
دیکشنری فارسی به بنگالی